۱۳۹۰ دی ۲۱, چهارشنبه

سر آغاز...

مدتها بود که نمی نوشتم! زندگی در جریان بود و گرفتاری هایش و شاید گرفتاری هایم قلم را از دست دور کرده بود. هرچند که گه گاهی این وصال ممکن می شد و چند خطی کاغذ را سیاه می کرد. اما هیچ گاه دنباله دار نشد. و روزگار می گذشت و کرشمه ها داشت برای خودش...
پرانتزی باز شد در میانه راه؛ بسان پرانتزی که در میان سخن گشوده می شود. فرصت شمردمش تا رنجش آسوده تر شود و سختی راهش هموار تر.
می خواهم در قالبی نو بنویسم برای خودم. در قالب خاطرات و تجربیات از یک سفر و یا بهتر بگویم از زندگی در جایی به کلی متفاوت از آنچه پیش از این داشتم. قصد دارم تجربیات و مشاهدات خود را از دید یک ایرانی در مالزی بنویسم و اگر موردی پیش آمد عکسی و یا فیلمی از آن منتشر کنم.
به دو دلیل شاید این کار را می کنم؛ یکی برای خودم و برای ثبت خاطراتم و یکی دیگر برای هر کسی بخواهد که بخواند.
شاید آنچه می نویسم به کلی متفاوت باشد و شاید در هیچ جای دیگری نقل نشده باشد. قصد ندارم بند محدودیت به پای نوشته ها بزنم. می نویسم هر آنچه را که در نظرم هست بی هیچ قید و بندی. هیچ ادعایی ندارم که این نوشته ها خود حقیقت و واقعیت هست نه فقط همه را از دید خود و از استنباط خود می نویسم.
همین!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر