۱۳۹۰ بهمن ۱۸, سه‌شنبه

فاحشه های ایرانی!

در روز یکشنبه ۱۶ بهمن ۱۳۹۰ خبرنامه گویا اقدام به انتشار مطلبی در رابطه با دستگیری تعدادی فاحشه ایرانی در کوالا لامپور کرد.
فارغ از محتوای خبر اینکه روزنامه سان به عنوان منبع خبر ذکر شده بود حس کنجکاوی مرا تحریک کرد که اصل خبر و نحوه پوشش آن را در روزنامه سان ببینم. روزنامه سان یک روزنامه انگلیسی زبان و رایگان است که صبح ها در بسیاری از اماکن عمومی نظیر ایستگاه های مترو و ... توزیع می شود. این روزنامه سابقه چندان خوبی در پوشش اخبار ایران و ایرانیان مقیم مالزی ندارد. همین روزنامه است که تمام دستگیری های ایرانیان به جرم حمل و قاچاق مواد مخدر را با بزرگ نمایی و با تیتر های بزرگ منتشر می کند و کار را بدانجا رساند که بارها ایرانیان و حتی مسوولان سفارت به اینگونه حرکات روزنامه سان اعتراض کردند. اینبار می خواستم ببینم که این مطلب چگونه پوشش داده شده.
مطلب را که مربوط به روز ۳۱ ژانویه بود در سایت روزنامه یافتم. با کمال شگفتی دیدم که این مطلب بسیار ملایم تر از مطلبیست که توسط خبرنامه گویا منتشر شده. فارغ از اینکه در ترجمه خبر مشکلاتی وجود دارد، نکاتی که از حجم این درد می کاهد به کلی حذف شده است. این برایم تعجب برانگیز بود که یک رسانه فارسی زبان وطنی! اینگونه مطلب را تند تر و دردناک تر کند. به گفته پلیس مالزی این اولین بار بوده که از این قبیل انسانها با ملیت خاورمیانه ای دستگیر شدند. همچنین به نظر نمی رسد که دستگیری ایرانیان ربطی به موضوع قاچاق انسان داشته باشد چرا که طبق منبع اصلی خبر ۲۱۸ نفر در سال ۲۰۱۰ و ۴۷۱ نفر در ۲۰۱۱ در موضوع قاچاق انسان دستگیر شده اند و این رقم با ۱۲ هزار نفر در هر سال قابل مقایسه نیست و همچنین همانطور که در ابتدای خبر منبع اصلی آمده خاورمیانه ای ها به دلایل تحصیلی و یا توریستی به مالزی می آیند و بعد اقدام به این فعالیت ها می کنند برای کسب درآمد! من با افرادی برخورد داشته ام که برای امرار معاش و هزینه تحصیل اقدام به خود فروشی می کردند. اما از نظر منطقی هم وقتی که شما نیازی به ویزا برای ورود ندارید و به محض ورود به مالزی اجازه اقامت ۳ ماهه دریافت می کنید پس دیگر صحبت از قاچاق انسان برای خودفروشی جز شور کردن آش معنای دیگری ندارد.
در مورد روسپی گری در مالزی صحبت به درازا می کشد اگر اینجا شرحش دهم پس به این موضوع در زمانی دیگر خواهم پرداخت. اما نکته ای که قابل توجه آمد در این بین دستگیری حدود ۱۲ هزار نفر در سال ۲۰۱۰ و همین حدود در سال ۲۰۱۱ توسط پلیس مالزی بود. اگر عزم جدی برای این کار وجود داشته باشد خیلی راحت تر از این حرفها می توان این بساط را جمع کرد اما به نظر نمی رسد که این عزم در میان دولت مردان مالزی باشد. هرچه که باشد این یکی از راه های جذب گردشکر است. بارها دیده ام که پلیس مالزی در همان مناطقی که در خبر نامبرده شده هجوم آورده و تعداد زیادی از زنان و دختران را سوار بر کامیون های قفس دار کرده و با خود برده و با کمال تعجب می دیدم که همان افراد ۲-۳ روز بعد فعالیت خود را از سر می گرفتند. ظاهرا پلیس مالزی بیشتر به دنبال افرادیست که بدون پاسورت در مالزی هستند تا برخورد با روسپی ها.
اگر فرصتی دست بدهد در مورد خیابان بوکیت بینتنگ (Bukit Bintang) و جو و حال و هوایش خواهم نوشت.

مشاغل زنان در مالزی

خیلی وقتها برای ما وقتی صحبت از کار کردن زنان به میان می آید ناخودآگاه ذهن خود را به سمت جوامع توسعه یافته هدایت می کنیم. انگار برایمان این یک پیش فرض است که در جوامع پیشرفته زنان حق کار کردن دارند و در باقی جوامع باید خانه نشین باشند. البته امروزه در کشور ما در بعضی شهرهای کوچک و البته در کشور های همسایه به نوعی همین مساله صدق میکند و این پیش فرض بر این پایه استوار است.
اما چیزی که در مالزی قابل مشاهده است البته نه فقط در شهرهای بزرگ و توسعه یافته که در شهر های کوچک و حتی با بافت روستایی، به کلی با تصورات ما فرق دارد. در طبقات مختلف اجتماعی، زنان هم پای مردان کار می کنند؛ شاید برای گذران زندگی. تقریبن در همه جا شما حضور زنان را می بینید در رده های مختلف شغلی. و این دقیقا چیزیست که با جامعه ما و البته جوامع اطراف ما فرق می کند. به نظر خیلی ارتباطی به مذهب ندارد، همه اینها برای همه ادیان در مالزی صادق است؛ مسلمان، بودایی، هندو و ...
برای ما حضور زنان در بعضی سمت ها و مشاغل شاید عادی به نظر بیاید. از منشی ادارات گرفته تا کارمند بانک، پرستار، فروشنده، صندوقدار و از این دست مشاغل. اما هستند مشاغلی که حضور زنان در آنها برای ما کمی عجیب است. شاید ذکر چند مثال مساله را روشن تر کند. بسیاری از افرادی که مشغول رفت و روب خیابان ها و اماکن هستند زن هستند، بسیاری از زنان در سمت های نگهبانی از مکان های مختلف گمارده شده اند ( این یکی را من در کمتر جایی دیده بودم) و رستوران هایی هست که بر خلاف ایران همه خدمه اش را زنان تشکیل می دهند که البته بسیاری از رستوران ها و غذا خوری ها به همین شکلند و شما کمتر رستورانی را میابید که زنان در آن نباشند. اما همه اینها شاید خیلی تعجب برانگیز نباشد.
در شهر های کوچک تر و یا محله های به اصطلاح پایین شهر عده ای به صورت خانوادگی کار می کنند. پدر و مادر و فرزندان. این شغل می تواند از فروشندگی ساده باشد و یا تهیه و تولید مواد غذایی و فروش آنها در مکان هایی مانند چادر. در بسیاری از این دست مشاغل همه اعضای خانواده هم در همه قسمت ها کار می کنند. کسی فقط تولید کننده و یا کسی فقط فروشنده نیست. این سیستم خانوادگی کار کردن در بسیاری از مشاغل هست. خانواده ای را دیدم که کارشان بازسازی کفپوش خیابان ها بود. چند مرد و زن که همگی با هم به این کار مشغول بودند. یکی زیر سازی می کرد یکی کفپوش را سر جایش می گذاشت و یکی هم روی آنرا درست می کرد. برای من به شخصه خیلی جالب بود. موردی دیگری که توجه مرا جلب کرد کار زنان در تعمیرگاه های اتومبیل بود. پر واضح است که مکانیکی نمی کردند اما خب به عنوان فروشنده قطعات و هماهنگ کننده کارها با تعمیر کاران همکاری می کردند. مثلا شما برای تعویض لاستیک خودرو به یکی از این مغازه ها می روید و یک زن به شما لاستیک ها را نشان میدهد سفارش شما را می گیرد و خودرو شما را از شما تحویل می گیرد و آنرا به تعمیر کار می دهد و باقی ماجرا. این کار کار دشواری نیست اما صرف حضور بانوان در اینگونه مکان ها تعجب برانگیز است. این بانوان چنان بر کار خود مسلطند که باورش برای من کمی دشوار بود. در مورد تمامی اجناس و البته نحوه کار آنها کامل ترین اطلاعات را به شما می دهند.